ندای سلامت با طبیعت

تحقیق و انتشار طب سنتی ونیاکان

ندای سلامت با طبیعت

تحقیق و انتشار طب سنتی ونیاکان

سابیزج

ص 636، سابیزج، در صیدنه چنین آمده است: الیبروح، بالسریانیة یبروحی و بالفارسیة سابیزج و قیل سیب سیک. در حالی که سابیزج معرب واژه شابیزک است نه شکل فارسی. و سابیزج و شابیشک نادرست است. سراج القطرب و تفاح المجانین هم از دیگر مترادفهای عربی آن است.  

 

التخدیر(البنج)فی الطب‌ بحث تاریخی

التخدیر هو افقاد الجسم الشعور بالمؤثرات الخارجیة و یستعان به علی العملیات‌ الجراحیة.ولعقاقیر التخدیر أهمیة کبیرة فی تاریخ الطب و الجراحة خصوصا بعد اکتشاف الکلورفورم و الایثر اللذین أصبح لهما شأن کبیر بین العقاقیر الطبیة

ثبت ان القدماء کانوا یستعینون فی علاجهم الجراحی بعقاقیر مخدّرة من‌ ذلک ما اورده هومروس و هیرودوتس عن استعمال بعض الحشائش لهذا الغرض. و قال بلینیوس و دیوسقوریدس ان نبات الیبروح کان مستعملاّ؟فی عصرهما؟للتخدیر. و روی هذان المؤرخان ایضا ان قدماء المصریین کانوا یستعملون مخدرا اثناء العملیات‌ الجراحیة و ذلک یستحق حجر یؤتی به من مدینة منف و یمزج؟بالخلّ ثم یوضع‌ فوق المحل المراد فتحه فیزول الألم وقت العملیة.و یعلل ذلک الآن بان الحامض‌ الخلیک یؤثر فی مسحوق الحجر فیولّد غاز الحامض الکربونیک و هو فی حالة التولد (?????) یخدّر تخدیرا کافیا

و ورد ایضا فی قصة قدماء المصریین عن هلاک العالم ان الشمس منعت المعبودة (سخت)عن قتل البشر بوضع الیبروح؟فی آنیة الجعة و اعطائه لها لتشریها.فلما شربتها تخدّرت و امتنعت عن سفک الدماء.و هذه القصّة مدوّنة علی جدران حجرة صغیرة فی مدفن الملک ستی؟الاول بطیبة یرجع تاریخها الی حوالی سنة 1300 قبل 

هرگیاه . [م ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی ۞ باشد شبیه به آدمی که عربان یبروح الصنم خوانند و بعضی گویند گیاهی است که با هرکس باشد محبوب القلوب خلق گردد و بعضی گویند گیاهی است که برگهای آن در مقابل آفتاب می ایستد. (برهان ). نام گیاهی است که آن را استرنگ و سگ کن نیز گویند. (جهانگیری ). مردم گیا که به عربی یبروح گویند و به هندی لکهمتی ، گویند هر که بیخ آن را که به صورت انسان می باشد با خود دارد همه خلق بر او مهربان باشد و او را همه مردم دوست دارند و بعضی گویند که مهرگیا آفتاب پرست است که آن را سورج مکهی گویند. (غیاث ). اسم فارسی یبروح الصنم است . (فهرست مخزن الادویه ). گیاهی است از تیره ٔ بادنجانیان که علفی است و غالباً آن را یکی از گونه های گیاه بلادون (بلادانه ) ۞ محسوب می دارند. این گیاه دارای ریشه ٔ ضخیم و گوشت دار و غالباً دو شاخه است و شکل ظاهری ریشه شباهت به هیکل آدمی دارد (تنه و دو پا) و بهمین جهت افسانه های مختلف در بین ملل در مورد این گیاه از قدیم رواج یافته است . برگهایش نسبةً بزرگ و مستقیماً از ریشه جدا می شوند. گلهایش به رنگهای سفید و صورتی و قرمز و بنفش دیده شده اند. گونه های مختلف این گیاه در سواحل رودخانه های مناطق بحرالرومی بفراوانی میرویند، خصوصاً در جزیره ٔ صقلیه (سیسیل )و کالابر. اثر داروئی و درمانی این گیاه کاملاً شبیه گیاه بلادون است ، ولی با اثری شدیدتر. آدم کوکی . استرنک . اشترنگ . انسان کوکی . تفاح الجن . تفاح المجانین . سابیزج . سابیزک . سراج القطرب . سراج القطربل . سگ شکن . سگ کَن . سیدة. یباریح السبعة. شجرة سلیمان بن داود. شجرةالصنم . عبدالسلام . لفاح . لفاح البری . لفاحة. منداغورس . مندارغورة. مندغورة. یبروح . یبروح الوقاد : سبزه ٔ خط تو دیدیم و ز بستان بهشت به طلب کاری این مهرگیاه آمده ایم . حافظ. خط چو دمید بر لبت مهر دلم زیاده شد نام خطت از آن زمان مهرگیاه کرده ام.  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد